there is a map in my room, on the wall of my room, ive got big, big plans


منبع


خیلی وقتا درگیری های ذهنی که هفته ها و ماه ها و سال ها با خودمون نگهش می داریم ؛ همینطوری فضاهایی از ذهنمون رو درگیر نگه می دارن و خوب مثل رم گوشی هامون هر چه قدر این فضا بیشتر درگیر باشه فضای خالی کمتر و کارایی بیشتر میاد پایین . البته دانش من از تکنولوژی و کامپیوتر چیزی در حد دانش مای کامپیوتر و ایناست ولی خوب فکر می کنم واقعا همینطوریه .

این که خیلی چیزا رو برای خودمون حل نمی کنیم و اون گوشه حل نشده باقی می مونه ؛ همیشه یه بخشی از تمرکزمون رو داریم حرومش می کنیم و هیچی به هیچی . اینایی که می گم واقعا هست . من خودم این چند وقت  درگیرشم. یه وقتایی هم اتفاقا می خوایم تمومش کنیم ولی نمی شه و اینجا همونجایی که قدرت انتخاب و اراده ی آدم میره زیر سوال . اینکه پس چرا من می خوام ولی نمی شه !! من الان چند وقته می خوام یه چیزی رو تمومش کنم بره ولی هنوز همونجاست و هر روز یه بخشی از تمرکزم رو میگیره .دیگه وای به حال روزی که چیزی شبیه به اون قضیه یا مربوط بهش پیدا کنم که دیگه بدتر . خلاصه اینکه یه وقتایی خودمون هم بخوایم نمی شه . ولی یه وقتایی می شه خودمون بخوایم و بشه .

مثلا الان که نزدیک تدن خونه است (!) امسال تصمیم گرفتم هر چیزی که حس کردم درصدی بهش احتیاج ندارم و الکی فضایی از زندگی رو اشغال کرده بریزم دور یا بدم به کسی که بهش احتیاج داره.  یه عالمه کتاب . یه عالمه لباس . یه عالمه وسیله ی دکوری و تزئینی . می خوام همه رو بریزم دور. یه خرده دور و برم رو خلوت کنم . یه خرده چیزی جایگزینشون نکنم .
اگر چه بعضی هاشون برام کلی خاطره دارن ؛ ولی تا کجا می تونم همه خاطره هام رو نگهشون دارم ؟!


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها